جان فشانی:فداکردن جان   - تحمیلی:اجباری -  اشغال:جایی را تصرف کردن

مدافعان:دفاع کنندگان-محدود:اندک - سقوط: افتادن- وحشیانه:وحشی وار

نفوذ:اثرکردن -  جوامع:جمع جامعه - اوراق:جمع ورق - دیار:شهر و سرزمین

مقابله :مبارزه - ارج:ارزش - اوراق فروشی:مکانی که در ان پاره های اتومبیل یا چیز دیگر فروخته میشود - همت:اراده - نابرابر:نامساوی - دلاور:دلیر - خردسال:کم سن - میهن:وطن - ناکام:محروم - چله:نخ کمان - گورستان:قبرستان - درنگ:توقف - تلفات:مرگ و میر -فرسوده:کهنه - تن به تن:نفر به نفر - تردید:شک - نام اوران:افراد مشهور - حاشیه:کناره - وسعت:وسیع - ناگوار:سخت و ناخوشایند - بی شمار:بی حساب - بعثی:نیرو های ارتش عراق در زمان صدام - تلفظ:برزبان اوردن کلمه - الکن:کسی که هنگام صحبت زبانش گیر می کند - مقدس:پاک و پاکیزه - محاصره:اطراف یا کسی را احاطه کردن - خروشان:پر خروش